ماجرای قتل حیدر خان عمو اغلی

 

حیدر خان عمو اغلی یک انقلابی بود که با اجازه شوروی به جنگل آمده بود. بعد از کودتای سرخ نماینده ایران در شورای تبلیغات کمونیست جهانی شد.

 

در کودتا سرخ گروه طرفدار بلشویک شوروی در انقلاب گیلان ، جنگلی ها را به زنجیر کشیده (محمد حسن آمن ، عبدالحسین شفاعی، کلنل فتحعلی توپچی ثقفی و حسن الیانی) و کشتند (شیخ عبداله خان). در این توطئه قرار بود که میرزا کشته یا دستگیر شود. برای دستگیری میرزا با چند توپ بجنگل حمله شد و میرزا که با توپها و مسلسلهای که تعدادش بیشتر بود باکی از جنگ نداشت، دستور داد جنگلیها بدون مقاومت و زدوخورد عقب بکشند چونکه طرف مقابل هم انقلابیونی بودند که گمراه شده بودند.

با اینحال دو جنگ خونین که انقلاب را ضعیف کرد در جمعه بازار و صومعه سرا روی داد:

از آنجائی که بوئی ار سازش نمی آمد تعدادی از جنگلیها تسمیم گرفتند که از روش همیشگی میرزا ، یعنی عقبنشینی، تبعید نکنند. در جمعه بازار قوای جنگل بعد از 3 روز مقاومت و رسیدن توپخانه سنگین مجبور به عقبنشینی شدند. در صومعه سرا بخاطر مقاومت شدید جنگلیها مهاجمین شکست خورده و عقب نشستند. جالب است که در رأس قواء مهاجم، که از سربازان روسی تشکیل یافته بود چند تن از جنگجویان کُرد که پرورش یافته جنگل بوده، سمت پیشقراولی بعهده داشتند. نیروی سرخ از آنطرف هم از قوای دولت شکست خورد و رشت را تحلیه کرد.

 

بعد از آشتی بین انقلابیون حیدر خان عمو اغلی کمیسر خارجه میشود. دراین هنگام بین شوروی و انگلستان قراردادی بسته میشود و دو دولت به هم امتیازاتی میدهند. گوشه ای از این توافق سیاسی را بغضی از بیانات که بزبان دیپلوماسی ادا میشد فاش میساخت:

روتشتن سفیرکبیر شوروی در جشن تاجگذاری احمدشاه این جمله را در نطقش گنجانید:« خاطر اعلیحضرت همایونی را مطمئن میسازد که دولت متبوعه دوستدار نظر بتعهداتی که در موقع انعقاد قرارداد نموده با نهایت صمیمیت اقدامات لازمه را در تسریع تصفیه مسئله گیلان اتخاذ خواهد نمود.» و احمدشاه در پاسخش گفت: « امیدوارم در آینده روابط حسنه دولتین بر اساس محکمی استوار گردد یقین دارم قضیه اسف آور گیلان در نتیجه مساعی و اهتمامات شما هرچه زودتر خاتمه یافته و طوری نخواهدشد که سکته بروابط دوستی دو ملت وارد آید.»

و این آخرین بار نبود که دولت فقط اسماً سوسیالیستی شوروی با استفاده از عناصر خود انقلابی را و انقلابیون را فدای امتیارات و منافع سرمایه داری وامپریالیستی اش نمود.

به میرزا خبر میدهند که برای درهم کوبیدنش در شرف آماده شدن است و هدف این توطئه بدست گرفتن قدرت است. این خبر بخاطر اتفاقات کودتای سرخ و جریانات مرکز (نطق روتشتن) و شواهدی که صحت این مسئله دا تایید میکنند، اثر بدی در میرزا میگذارد. به عمو اغلی میگویند که بفرمانده ارتش سرخ گیلان دستور تلگرافی رسیده که او چون او با اسلحه و جواهر از روسیه فرار کرده، باید دستگیر شود. عمواغلی ناراحت میشود چ.نکه او با اجازه شوروی به ایران آمده بود. او پیشنهاد کناگیری میکند که رد میشود. عمواغلی ابتدا مکدر شده وگله میکند و بعد متغیر شد و به اعتراض میپردازد. سپس به کردار پنهانی متوسل گردید و تا سرحد بدست گرفتن قدرت پیش راند. افرادی که مشتری بازار آشفته اند در مقام سودجوئی برآمدند و اختلاف را به نفاق مبدل ساختند تا بین سران جنگل شکاف پیدا شد و دو رهبر انقلاب را جدا کردند. مخالفینشان با سخنچینی این دو انقلابی را به هم بدگمانتر میکردند.

در یک جلسه خصوصی سران جنگل رأی به دستگیری و محاکمه اعضاء کمیته داده میشود (مثل حیدر خان عمو اغلی کمیسر خارجه). یکروز عمو اغلی، سرخوش و خالو قربان (عضو کمیته انقلاب ایران) در ملاسرا (محلی که کمیته در آن اجرا میشود) حضور میابند. محمدعلی خمامی ، میرزا محمود گارنیه و کاس آقا حسام خیاط برای دیدار میرزا منتظرش هستند (این 3 نفر جزو کسانی که باید دستگیر شوند و کمیته نیستند). سعید محمد کرد و خالوقربان و چندنفر از کردها از راه رسیده همراه افراد مسلح دیگر مشغول به صحبت میشوند که ناگهان شلیک تفنگ و مسلسل از اطراف برمیخیزد و عمارت کمیته را زیر آتش میگیرد. از این واقعه همه به بهت رفته و نمیدانند چه کنند بنابرآین به تیراندازی متقابل پاسخ میدهند. مهاجمین نزدیک میشوند و با کمک نارنجکهای دستی عمارت ملاسرا آتش میگیرد و مهاجمین با مدافعین دست به یقه میشوند. سعید محمد کرد با چند کرد دیگر از کشته میشوند. خالو قربان، . محمدعلی خمامی ، میرزا محمود و کاس آقا حسام خود را از عمارت بزیر انداختند. سرخوش و یکتن از کردها در آتش میسوزند. خالو خود را در جنگل مخفی و سپس به رشت میرود. عموغلی به پسیخان فرار میکند ودر آنجا شناخته و دستگیر میشود. چرا مأمورین دستگیری 3 نفر چنین افتضاحی راه انداختند؟ فقط میشه از خودشان پرسید.

حیدر خان عمو و یک مجاهد بنام حسن رضائی به کسما فرستادند و وقتی دوستانش بدیدنش میرفتند چیزی جز دشنام به میرزا از وی نمیشنیدند. پس از چند روز که جنگ بین جنگلیها و کردها شدت گرفت عمواغلی را نزد طالش های الیانی فرستادند. مکرر از میرزا شنیده شد که میگفت باید عمواغلی را محاکمه کرد. هنگامی که او در کسما بود نامه ای از داداش بیک نام برای ملاقات حیدرخان رسید و بمنظور از سرباز کردن داداش بیک ، جواب داده شد که ملاقات نامبرده مقدور نیست که وی قصد فرار داشته و نگهبانان او را کشتند. بعداً از همین نامه استفاده قتل عمو اغلی بدست میرزا شده است در حالیکه وقتی آن نامه نوشته شد عمو اغلی زنده و در کسما زندانی بود.

قبل از محاکمه عمو اغلی قوای جنگل شکست میخورد و حسن الیانی (در جلسه خصوصی سران جنگل شرکت داشت و همراه دیگران به دستگیری و محاکمه اعضاء کمیته رأی داده و حیدر خان عمو اغلی در پهلوی افراد ایل وی زندانی بود) تسلیم میشود. افراد حسن الیانی بعد از آگاه شدن از سرنوشت جنگل و دانستند که دیگر نام ونشانی از جنگل باقی نیست بخاطر اینکه خود در معرض خطر قرار نگیرند حیدر خان را خفه کرده وبخاک سپردند.

حسن الیانی بلقب معین الرعایا بعد از تسلیم شدن بقواء دولت و تحویل اسلحه جنگل و همکاری با آنها به حکومت فومنات رسید اما دیری نپایید که بدست ابراهیم ندامانی بقتل رسید.....

 

 

یاد و روان هر دو انقلابی بزرگ ایران زنده و شاد باد