نماينده گان تشکيلاتِ مؤقتِ انسجام اعضای حزب وطن و کميسيونِ مؤقتِ تفاهم و
وحدتِ اعضای سابقِ حزب وطن (ح.د.خ.ا.) در شهر هامبورگ مؤرخ 21.01.2007
نماينده گان تشکيلاتِ مؤقتِ انسجام اعضای حزب وطن و کميسيونِ مؤقتِ تفاهم و
وحدتِ اعضای سابقِ حزب وطن (ح.د.خ.ا.) در شهر هامبورگ در جلسهء مؤرخ 21.01.2007
خود به اين نتيجه گيری رسيدند:
1 ــ هردو جانب به توفق رسيدند که انسجام مجدد اعضای منفرد و متشکل حزب وطن
تنها از طريق تدوير کنگرهء مشترک اعضای حزب وطن امکان پذير ميباشد.
2 ــ برای تشريکِ مواضع و طرح اعلاميهء مشترک، نماينده گان هر دو طرف توظيف
گرديدند تا در زودترين فرصت نتايج کار خود را برای تأييد نهايی طرح و ارايه
نمايند.
1 ــ انجنير سليم صابری
1 ــ عبدالبشير پيوستون
2 ــ احمد شاه قادری
2 ــ نور اکبر پايش
3 ــ جنرال معاذالله
3 ــ محمد ناصر سهاک
4 ــ داکتر شفيع صديقی
4 ــ سيد سلام الدين نيرومند
5 ــ عبدالغفور شکور
هامبورگ
مؤرخ 21 جنوری 2007
برگرفته از سايت «اخبار افغانستان»
اطلاعيهء شورای اروپايی حزب متحد ملی افغانستان
شورای اروپايی حزب متحد ملی افغانستان متکی بر اصل علنيت به اطلاع اعضا،
هواخواهان، نيروها و عناصر ترقيخواه کشور ميرساند که اخيراً کميسيون مشترک حزب
متحد ملی افغانستان و نهضت فراگير ترقی و دموکراسی افغانستان در بارهء وحدت
سياسی و تشکيلاتی، در نتيجهء مذاکراتی دوستانه و مساعی دوامدار که دو سال قبل
آغاز شده بود، با تدوين طرح خطوط کلی ديدگاه ها و مبانی فکری به موفقيت قابل
ملاحظه يی دست يافته است که متن اين طرح در روشنايی مصوبات دومين کنفرانس شورای
اروپايی ح.م.م.ا. به مقامات عالی رهبری حزب متحد ملی افغانستان و نهضت فراگير
ترقی و دموکراسی به داحل کشور پيشنهاد و ارسال گرديد، و قرار معلوم جريان از
جانب کميسيون های مرکزی هردو حزب تحت غور و بررسی قرار دارد. مطلبی که اخيراً
در سايت مشعل در اين رابطه به نشر رسيده است، نه تنها سند نهايی و کاملاً توافق
شدهء رهبری هردو جانب نميباشد بلکه مزيد بر آن متن منتشره با متن اصلی که از
جانب کميسيون توافق و به مرکز ارسال شده است، نيزمطابقت کامل ندارد.
همچنان خاطرنشان بايد ساخت که پروسهء وحدت حزب متحد ملی افغانستان با نهضت
ميهنی (اکنون نهضت فراگير ترقی و دموکراسی) قبل از تاسيس اين سازمان در
افغانستان به ابتکار اعضای رهبری هردو سازمان در اروپا و هواخواهان شان آغاز
گرديده و هيچ ربطی به اعلاميهء مورخ ١٣ جوزای سال ١٣٨٥ موسسان نهضت فراگير ترقی
و دمو کراسی ندارد. اسناد و اعلاميه های منتشره بين کميسيون های تماس و تفاهم
به تاريخ ٢٧ ماه می سال ٢٠٠٥ مطابق ثور ١٣٨٤ و سند دوم به تاريخ ٩ سپتامبر سال
٢٠٠٥ مطابق سنبلهء ١٣٨٤ صادر گرديده است. در آخرين نشست کميسيون مشترک که در
ماه نوامبر سال ٢٠٠٦ در هالند برگزار شد، به جانب حزب ترقی و دموکراسی حالی شد
که اجراآت گذشتهء اين کميسيون در راستای وحدت دو سازمان در زمانی صورت گرفته که
نهضت ميهنی (نهضت ترقی و دموکراسی) هنوز جمعيت مستقل در اروپا بود و به حزب
تبديل نشده بود. اکنون که هردو حزب در داخل کشور دارای مقامات عالی رهبری
ميباشند، با رعايت نورم های تشکيلاتی، ايجاب ميکند تا فعاليت های انجام شده در
اين راستا طی يادداشتی پيشنهادی به رهبری هر دو حزب به کابل ارسال و در روشنايی
فيصله های مقامات رهبری اجراآت بعدی سازماندهی گردد که در اين يادداشت بر علاوه
روی ضرورت تاسيس کميسيون مشترک مرکزی در داخل کشور و کميسيون های مماثل در همه
سطوح که پروسهء وحدت را در آينده رهبری نمايد، تأکيد صورت گرفته است. همچنان در
اين يادداشت پيشنهادی تصريح شده است که نشر اسناد بعد از تصويب آن توسط مقامات
رهبری هردو سازمان سياسی در داخل کشور طی اطلاعيه يا اعلاميهء مشترک (متن واحد)
و همزمان صورت گيرد.
مسئوولين نهضت ترقی و دموکراسی در اروپا بايد به خاطر داشته باشند که عدم رعايت
آگاهانهء تصاميم مشترک قبل از همه لطمه به اعتماد به وجود آمده وارد کرده که به
خودی خود بزرگترين صدمه به پروسهء وحدت ميباشد.
اميدوار هستيم دست اندرکاران سايت مشعل با توجه به حساسيت های مسايل مورد بحث
در امر بزرگ وحدت از اقدامات يکجانبه و شتابزده خودداری کنند، تا هدف قربانی
وسيلهء تبليغاتی نشود.
حزب متحد ملی افغانستان چنانچه در برنامهء آن کاملاً صراحت يافته است، بر
تعهدات خود مبنی بر وحدت نيروهای مترقی، دموکرات و همسو پابند است و برحکم مواد
اساسنامه و اسناد برناموی خويش بارها آماده گی خويش را به وحدت تشکيلاتی در يک
سازمان واحد با تمام نيروهای مترقی و وطندوست و دموکرات اعلام داشته و در اين
راستا از هيچ نوع سعی و تلاش دريغ نميورزد. رهبری حزب متحد ملی افغانستان
انتظار دارد که کميسيون مؤظف تعيين شده از جانب هيأت موسسان نهضت ترقی و
دموکراسی هرچه زودتر فعاليت خويش را در تفاهم با کميسيون تعيين شده از جانب حزب
متحد ملی افغانستان غرض نهايی شدن طرح و چگونه گی شيوه ها و ميکانيزم وحدت
تسريع بخشند.
تاريخ (؟)
برگرفته از سايت «اخبار افغانستان»
نوشتهء :
حسابی
ستايش
از شهامت گنج
علی عبدالله
و نکوهش
از بزدلی «خ.
نويد» و «محبوب
الله زارع»
در
اين روزها
نظری به سايت «اصالت»
افگندم و برگ
های گوناگون
اين سايت را
ورق زدم.
گرداننده
گان محترم
اين سايت،
خوشبختانه
برخی مطالب
جالب،
آموزنده و
خواندنی، و
همچنان يک
نوشتهء
انتقادی و
شوربختانه
چند نوشتهء
تفرقه
افگنانه و
ناجوانمردانه
را به نشر
رسانيده اند:
1
ــ نوشتهء
انتقادی گنج علی
عبدالله (نام
اصلی
نگارنده)،
3
ــ نوشتهء
عاری از
شهامت و
تفرقه
افگنانهء «محبوب
الله. زارع» (نام
مستعار
نگارنده).
ما
هرسه نوشته
را از سايت «اصالت»
برگرفته در
پايين اين
صفحه به
ترتيب درج
ميکنيم تا
خواننده گان
ما بتوانند
با هرسه مطلب
آشنايی کامل
حاصل کنند.
همچنان
لازم ديده
ميشود که
نوشتهء خبری
مورخ 17 دسمبر
از سايت «مشعل» در
بارهء محفل
به خاطر ياد
بود از
شادروان محمود
بريالی را
نيز درج کنيم
زيرا با
موضوع ما بی
ارتباط نيست.
موضعگيری
ما قرار ذيل
است:
1
ــ در بارهء
نوشتهء خبری
سايت «مشعل»
ميتوان
اينقدر گفت
که نشر اين
خبر درست و به
جا بود و هست و
در اين مورد
ما هيچگونه
تبصره يا انتقاد
نداريم زيرا
يک مطلب خبری
است.
2
ــ دربارهء
نوشتهء
تحليلی و
انتقادی
محترم گنج علی
عبدالله که با
شهامت عام و تام
يعنی با نام
اصلی خود و
بدون «چادری»
وارد ميدان
شده است، نيز
کدام ايراد و
انتقاد
نداريم. اگر
ما خواسته
باشيم و يا
اگر هر فرد ديگری
بخواهد،
نظريات
محترم گنج علی
عبدالله را
بپذيرد و يا
نپذيرد،
ميداند که با
يک فرد با
شهامت بدون
چادری سر و
کار دارد و
ميتواند
نظريات او را
تاييد و يا رد
کند و از جانب
محترم گنج علی
عبدالله به
آدرس خودش
يعنی به نام
اصلی خودش
پاسخ دريافت
کند.
3
ــ نخستين
انتقاد ما
راجع ميشود
به محترم نويسندهء
چادری پوش با
نام مستعار «خ.نويد» که
نظريات خود
را دربارهء
موضوعات و
دربارهء کنش
يا فعاليت
افراد مشخص
ابراز
داشته،
انتقاد کرده
و هشدار داده
است. تا اينجا
کارهايش
مورد ايراد
نيست.
ولی
آيا درست است
که از برخی
افراد با
نامهای مشخص
يا کنکريت
شان و کنش های
مشخص شان
انتقاد
ميکند و هويت
خود را زير
چادری مخفی
ساخته است.
اگر فرد يا
افراد محترم
ديگری بخواهند
به وی پاسخ
بدهند، چه کسی
را مورد خطاب
قرار دهند؟
محترم
«خ.
نويد» در نيمهء
شب در يک محل
تاريک کمين
کرده و به يک يا
چندين هدف
روشن تير
اندازی
ميکند ــ
اشرار همين
کارها را
ميکردند و به
سوی شهرهای
کشورما از
جمله کابل
راکتهای
کشنده را
پرتاب
ميکردند.
بسيار عجيب
است که محترم «خ.نويد» که
خود را گويا
يک فرد مترقی
معرفی
ميکند، از
شيوه های
فعاليت
اشرار پيروی
مينمايد.
از
محترم «خ.
نويد» بايد
پرسيد که عمل
يا کنش وی با
فعاليت
تروريستان
منجمله
اسامه بن
لادن چه
تفاوت دارد،
که اهدافی را
مورد حملات
تروريستی
قرار ميدهد و
خود مستعار
باقی می
ماند؟
اما
اسامه بن
لادن دست کم
اين شهامت را
دارد که از
عمليات
تروريستی
پيروان خود
وقتاً
فوقتاً
ستايش ميکند.
و همچنان بم
افگن های
انتحاری حد
اقل اين
شهامت را
دارا
ميباشند که
حين حمله خود
را نيز از بين
ميبرند.
ما
ايرادی
نداريم که يک
نويسنده با
نام اصلی خود
کنشهای
افراد مشخص را
مورد انتقاد
قرار دهد و در
صورت لزوم
پاسخ دريافت
کند و
خواننده گان
دربارهء
نظريات طرفين
درگير،
قضاوت کنند.
اما ما
انتقاد
پراگنی به
آدرس اشخاص
مشخص از سوی
افراد نامريی را
مورد نکوهش
قرار ميدهيم.
زيرا اين سبک
برخورد به
مسايل جدی را
تفرقه
افگنانه و
رذيلانه
ميشماريم.
4
ــ دومين
انتقاد ما
راجع ميشود
به محترم نويسندهء
چادری پوش با
نام مستعار «محبوب
الله زارع» که
نظريات خود
را دربارهء
کنش يا
فعاليت يک فرد
مشخص يعنی
محترم
پروفيسور
داکتر محمد
سليم مجاز
ابراز داشته
و اما هويت اصلی
خود را در پشت
چادری نازک
پنهان کرده
است. تا کنون
اين
نويسندهء چادری
پوش پاسخ های
دندان شکن از
سوی سايت
«اخبار
افغانستان»
دريافت کرده
است.
برای
هيچ زارع
منجمله به
شما درست
نيست که بذر
نفاق و بهتان
بپاشيد. اگر
شما حرف های
گفتنی
داريد،
ميتوانيد
آنها را بی
پرده بيان
کنيد.
خواننده و
شنونده اگر
نظريات شما
را پذيرفت،
با شما همکاری
و همنوايی
خواهد کرد.
و
در صورتی که
شما
انحصارگر،
خودفروش و
خودستا
نباشيد و اين
دعوا را
نداشته
باشيد که
حقيقت و تمام
حقيقت تنها و
تنها در جيب
شما است،
ممکن افرادی
غير از اقارب
نزديک و
دوستان شخصی
شما پيدا
شوند که صد
سال بعد با
شما راهی
سفينهء فضايی
شوند و شما
بتوانيد طوری
که مدعی
هستيد، طرح
تان در مورد
افغانستان
را در فضای
کيهانی مطرح
کنيد و از
باشنده گان
سيارهء مريخ
در مورد
سرنوشت مردم
افغانستان
جواب مثبت يا
منفی بگيريد.
اما
تا آنوقت
بهتر است به
فعاليت
روشنگرانهء خود
ادامه دهيد. و
لطفاً اگر
مطلبی را از
گنجينهء
لايزال
جنبشهای
دادخواهانهء
جهانی ترجمه
ميکنيد و يا
بازنگاری
مينماييد،
وانمود
نکنيد که اين
انديشه ها تراويدهء
ذهن شما هست و
قبل از شما
گويا اين انديشه
ها بيان نشده
اند. با ترجمه
کردن و يا با
بازنگاری
کردن مطالبی
از آن گنجينه
هيچکس
تيوريسن
نشده است. و
اگر
ميخواهيد تيوريسن
شويد، لطفاً
تيوريهای
جديد
بيافرينيد.
5
ــ انتقاد
دوستانهء
ديگر ما
متوجه
گرداننده گان
سايت «اصالت» است.
اين دوستان
کار خوبی را
آغاز کردند
که نظريات
مترقی را پخش
ميکنند، ولی
چرا آلهء دست
چادری پوشان
قرار گرفتند؟
6
ــاگر
محترم «خ.
نويد» و محترم «محبوب
الله زارع» با
نام های اصلی
خود وارد
ميدان نبرد
انديشه ها
شوند، ما نيز نظريات
شان را با
نامهای اصلی
خود مورد
تاييد يا
ترديد قرار
خواهيم داد.
مطمئن باشيد.
و حالا
توجهء شما را
جلب ميکنيم
به مطلب خبری
سايت «مشعل»
و آن
سه نوشته از
سايت «اصالت»:
مشعل
17
دسمبر 2006
محفل
بخاطر ياد و
بود از زنده
ياد محمود
بريالی و
اظهار خير
مقدم به
هيأتيکه
بخاطر خاک
سپاری وی به
کابل،
افغانستان
مسافرت کرده
است.
به
تاريخ 24 قوس 1385
خورشيدی
(مطابق به 15
دسامبر 2006
ميلادی)
بخاطر ياد و
بود از شادروان
محمود بريالی
و پذيرايی
ازاعضای
هيأت تشيع
جنازه كه از
خارج به
افغانستان
مسافرت کرده
اند، محفلی
از سوی جناب
حاجی محمد
محقق رهبر
حزب وحدت
مردم
افغانستان و
وكيل در
پارلمان، از
ساعت سه تا شش
عصر، در تالار
بالروم هوتل
انتر
كانتينتال
کابل،
برگزارشده
بود.
درا
ين محفل به
دعوت آقای
محقق، شماری
از وزرا و
اعضای
كابينه،
معينان برخی
از
وزارتخانه
ها و رؤسای
ادارات دولتی
جمهوری
اسلامی
افغانستان،
برخی از اعضای
شورای ملی، شخصیت
های سیاسی،
اجتماعی و
بزرگان و نمایندگان
گروه های
مختلف قومی
اشتراک ورزیده
بودند. در این
محفل افزون
بر اعضای هیأت،
ازآقای شیر
محمد بزرگر
رئیس مجلس
مؤسسان نهضت
فراگیر
دموكراسی و
ترقی
افغانستان و
اعضای هیئت
اجرائیه این
حزب نیز،
دعوت بعمل
آمده بود.
درآغاز
محفل، آقای
بهزادی وكیل
هرات در ولسی
جرگه از سوی
آقای محقق
سخنرانی
نمود و
بمناسبت
وفات زنده یاد
محمود بریالی،
یك تن از شخصیت
های سیاسی و
ملی كشور که
در مهاجرت
وفات نموده و
جنازه شان بوطن
انتقال و به
تاریخ 23 قوس 1385
خورشیدی
(مطابق به
14دسامبر 2006 میلادی)
درکابل بخاک
سپرده شده
است، ابراز
تأسف و همدردی
نمود و به هیأت
معیتی خیرمقدم
گفت. وی ابراز
آرزومندی
نمود که محفل
و شرکت هیأت
در امر ایجاد
تفاهم بیشتر
میان گروه ها
و نیروهای
مختلف در
درون کشور در
راه تأمین
صلح و امنیت
مساعدت نماید.
درجریان
محفل صحبتهای
تعارفی بعمل
آمد و پس از
صرف طعام و
درپایان،
اسد الله
كشمند عضوهیأت،
به نمایندگی
از دوستان
همراه از دعوت
آقای محمد
محقق و
برگزاری
محفل، قدر
دانی نمود و
از بزرگداشت
نسبت به شخصیت
زنده یاد
محمود بریالی
و پذیرایی
ازهیأت
سپاسگزاری
ابراز داشت. وی
نیز، اظهار
آرزومندی
نمود که شرایطی
بوجود آید تا
تفاهم و همسویی
میان تمام نیروهای
جانبدار صلح
و امنیت در
راستای خدمت
به مردم
افعانستان
تأمین و تقویت
گردد.
برگرفته
از سایت «اصالت»
گنج
علی عبدالله
معامله
گران و
جفاکاران
رسوای تاریخ
اند !
کادرهای
پُرافتخار،
صفوفِ با
شهامت، رفقای
عزیز و
خانواده های
شهیدان
گلگونگفن
ح.د.خ.ا. !
تاریخ
سیاسی حزب
دموکراتیک
خلق
افغانستان
مملو از حوادث،
فراز و نشیبهای
تلخ و شیرین
است، شیرینی
اش در کام
معامله گران
و تلخی اش در
کام صفوفِ
سپاهی رنجکشیده
بوده و است. پیروزیها،
شکستها و
اشتباهاتِ این
حزب درج تاریخ
سیاسی کشور
ماست. زیرا این
تاریخ با خون
هزاران هزار
فرزند صدیق
حزبی و غیرحزبی
وطن ما، که ح.د.خ.ا.
آنها را به
خاطر دفاع از
استقلال ملی،
تمامیت ارضی
و منافع
انسان
زحمتکش تربیه
و پرورش
نموده بود،
رنگین است.
رنگینی این
تاریخ و دست
آوردهای سیاسی،
اقتصادی،
اجتماعی و
فرهنگی حزب،
خطا ها،
لغزشها و
اشتباهات
آن، همه و همه
مربوط به
صفوفِ دلیر
حزب و هسته ی
رهبری آن میباشد.
خوب و بد این
حزب متعلق به
همه ی ما میباشد.
همانگونه که
از افتخارات
و دست آوردهای
این حزب به
خود می بالیم،
مکلف هستیم،
که از
اشتباهات،
لغزشها و
خطاهای آن بیاموزیم
و از آن برای
همیشه درس
عبرت و پند گیریم
و آنها را
هرگز دوباره
در جریان
مبارزه ی سیاسی
خود تکرار
نکنیم، زیرا
تکرار
اشتباه خیانت
و جرم است و نیز
یک عمل
نابخشودنی میباشد.
حالا
که در آستانه ی
چهل و سومین
سال مبارزه سیاسی
خود بسر میبریم،
دیده میشود
که در نبود
آموزگار و
رهبر بی بدیل
ما رفیق ببرک
کارمل، در چه یک
تشتت و
پراگنده گیی
بسر میبریم و
از تجاربِ
تلخ گذشته
خود هنوز هم
که هنوز است،
متاسفانه که
هیچ درس و
عبرت نگرفته
ایم. مایه ی بسیار
تأسف است، که
از آن
آموزگار
توانا و
خردمند
مانند رفیق
کارمل، هیچ چیزی
نیاموختیم و
امروز در
نبود آن
آموزگار
بزرگ هم
کادرها و هم
صفوف حزب
سراسیمه
بوده و راه گم
شده، حزبِ ما
به جزایر و
فراکسیونهای
مختلفِ تکه
تکه و پارچه
پارچه تبدیل
شده است،
هسته ی رهبری
و کادرهای آن
حزب به جان هم
افتاده اند و
از همه
خطرناکتر اینکه
در پی
سازشکاریها
و معامله گریهای
ننگین و بیشرمانه
ی با نیروهای
ارتجاعی و
امپریالیستی،
دشمنان و
مخالفانِ
حزب و دولت
دموکراتیکِ
وقت میباشند.
بلی
رفقا، این
تنها رفیق
کارمل بود که
در برابر
تمام فعالیتهای
معامله
گران، وحدت
شکنان و
جفاکارانِ
رهبری ح.د.خ.ا.
محکم،
استوار و بی
حراس مبارزه
کرد، که در این
راه خود را
مانند
هزاران
فرزند
وفادار به آرمانهای
انسان زحمتکش
و مبارزه به
خاطر تأمین
عدالت
اجتماعی در
کشور قربان
کرد. رفیق
کارمل تا
زنده بود هیچ
کسی جرئت
اعلان فراکسیون
را نداشت و
هکذا حزب
مانند حالا
به جزایر
خورد و ریزه و
فرکسیونها میان
اعضای هستهء
رهبری و
کادرهای حزب
دموکراتیک
تقسیم نشده
بود.
رفقای
عزیز! در زمان حاکمیتِ
حزب و دولت
دموکراتیک،
رنجهای بیشمار،
دادن قربانیها
و بار قوی این
همه مشکلات
به دوش صفوف
ح.د.خ.ا. حمل میشد،
که از جملهء
همه ی این
فداکاریها میتوان
از ۲۵۰۰ رفیق
شهیدان
گلگونکفن
حزب از
رزمنده ترین
فرزندان
حزب، که به
خاطر تأمین
وحدت حزبی و
مبارزه بر ضد
معامله گریها
در زیر ساطور
حفیظ الله امین
جلاد به
شهادت رسیدند
و مرگ را با
آغوش باز پذیرفتند،
یاد کرد.
رفقای
عزیز! بعد از
تحول ۶ جدی و
کسب قدرت سیاسی
به دست نیروهای
سالم ح.د.خ.ا.،
معامله گران
رهبری حزب،
بعد از گذشت
چند ماه،
خاطرات جاویدانه
شهیدان
گلگونکفن حزب
را به باد
فراموشی
سپردند و کسی
هم در این میان
مرحم گزار
زخمهای
بازمانده
گان شهیدان
نشد و برعکس
بر زخمهای
آنان نمک پاشیدند.
در چنین شرایط
که دفاع از
دست آوردهای
حاکمیت حزب و
دولت، نوامیس
ملی، وطن و
مبارزه علیهء
تجاوزات و
مداخله های
خارجیها –
پاکستان، ایران،
چین، کشورهای
عربی، انگلیسها
و در مجموع
کشورهای غربی
تحت رهبری
امپریالیزم
آمریکا در
کشور ما مطرح
بود، باز هم
صفوف و
رزمنده گان بیباک
حزب در پیشاپیش
مردم کشور ما
در سنگرهای
دفاع از تمامیت
ارضی و
استقلال
کشور قرار
گرفتند و
قهرمانانه
از مردم و
کشور خود در
برابر این
تجاوزات
دفاع کردند و
حماسه ها آفریدند.
در این پیکار،
دشمنان
سوگند خورده
مردم
افغانستان،
سینه های این
پیشتازان را
با اسلحه و
راکتهای آمریکایی
نشانه
گرفتند،
قومندانان و
جنگسالاران
به اصطلاح
«جهادی» به
دستور
باداران و
رهبران
آدمکش شان،
اسیران جنگی را
به چنگکهای
قصابی آویختند،
تخته سنگها
را بر سر شان
کوفتند و در
زندانهای
شخصی و غیرقانونی
شکنجه کردند
و با بی رحمی
به کام مرگ
فرستادند.
«درود به شهیدان
راه عدالت!»
رفقای
عزیز! از اصل
موضوع نباید
به دور رفت و
آن اینکه،
معامله گری و
جفاکاری در
حزب ما یک پدیده
بسیار جدید نیست
و قدامت دیرینه
دارد. بر اساس
همین واقعیتِ
تلخ بود، که
رهبر خردمند
ما زنده یاد
ببرک کارمل
به اساس
شناخت عمیق
اش از هستهء
رهبری حزب،
از افراد
رهبری با احتیاط
سخن گفت و از هیچ
فرد، که
بتواند در آینده
مسؤلیت رهبری
جنبش چپ کشور
را بدوش بگیرد،
یاد نکرد و در
تمام مدت که
هم در بستر بیماری
بودند، فقط میگفت:
«رفقا همه چیز
اساسگزاری
شده است». «رفقا
خود تا توان
دارید، بروید
رفقا را جمع
کنید تا
خانوادهء
جنبش چپ
پاشان نشود.» و
غیره. اما
واقعاً دیدیم
موقعیکه چشم
شان بسته شد،
پر و بال
معامله گران
باز شد، در
قدم اول به
زعم خود شان،
جال ماهیگیری
را در بحر بیکران
حزب پرتاب
کردند، غافل
از اینکه
اعضای حزب
ماهی! نیستند
و امروز
عملاً ما و
شما خود میبینیم،
که سالهاست
خانواده
جنبش چپ در
نبود رفیق
کارمل از هم
پاشیده و کسی
هم در فکر
منسجم ساختن
اعضای این
خانواده بزرگ
جنبش چپ و
مبارزه به
خاطر انسان
زحمتکش نیست.
بلی
رفقای عزیز!
ببینید آنها
هر کدام
توانمندی ایجاد
فرکسیونها و
جزایر را
داشتند و
دارند، اما
چه چیزی آنها
را مانع می شد
تا با هم متحد
و یکپارچه می
بودند و دور یک
میز می
نشستند و حزب
ما را از این
پراگنده گی
و تشتت نجات میدادند؟
پاسخ روشن
است: نداشتن
عقیده ی راسخ
و معتقد
نبودن به راه
برگزیده
شده، باور
نداشتن و
اعتقاد
نداشتن به
جهانبینی
علمی پیشرو،
مبارزه
طبقاتی و
عوامل
فراوان دیگری
نیز وجود
دارد، که
رهبران! به
عوض متحد
ساختن و منسجم
ساختن رفقا
به پارچه
پارچه ساختن و
تقسیم کردن
آن به جزایر
خورد و ریزه بیشتر
علاقه
دارند، چون
همیشه دنبال
منافع گروهی
و شخصی خود
هستند، که
متاسفانه این
پارچه ساختن
ها هم بیشتر
از پانزده
سال طول کشید
و تحریر همهء
واقعات در این
مورد به یک
بحث تحلیلی
جداگانه نیاز
دارد، که در آینده
توضیح مینمایم.
در
زمان حاکمیت
حزب و دولت
دموکراتیک،
اعضای ح.د.خ.ا.
به خصوص صفوف
رزمندهء آن
در نبرد با
دشمنان وطن
قرار
داشتند، اما
رهبران!
معامله گر مست
از بادهء
قدرت، مخفیانه
فرکسیونهای
خود را تقویه
کردند و از سوی
دیگر معامله
گریهای خود
را تحت نام
تفاهم؟ با
گروپهای تنظیمهای
هفتگانه و
هشتگانهء
مستقر در
پاکستان و ایران
و امضأ کردن
پروتوکولهای
مخفیانه با ایشان
عیار ساختند
و صرف به خاطر
پنهان کردن
اعمال شان در
وصفِ رهبر
شعر می
سرودند و «رفیق
عزیز» گفته
گلو پاره می
کردند، تا اینکه
تشت رسوایی
شان در سال ۱۹۹۲
شکست و
معامله گریهای
شان افشأ گردید.
بطور نمونه میتوان
از معامله گری
معاون رییس
جمهور با «حزب
اسلامی گلبدین
حکمتیار»،
معامله گری
تعدادی از
اعضای
برجستهء بیروی
سیاسی کمیته
مرکزی حزب با
«جمعیت اسلامی»
و« شورای
نظار»، «حزب
وحدت اسلامی»،
«جنبش ملی!
اسلامی» وغیره
یاد کرد، که پرده
از روی این خیانتهای
تعدادی از
اعضای رهبری
حزب برداشته
شد و روی این
منظور آنها
باز هم آرام
نه نشستند و
به خیانتهای
خود ادامه
دادند، که در
قدم اول به
شکل علنی نیروی
پُرتوان حزب
را که دوصد
هزار عضو
داشت، ضعیف
معرفی کردند
و با شعار
کناررفتن
حزب از قدرت سیاسی،
با دشمنان
معامله
کردند. اردوی
پُرافتخار و
قهرمان
افغانستان
را تحت نام کودتاه
ضربه زدند و
زمینهء داخل
شدن تنظیمهای
به اصطلاح
«جهادی» را به
شهرهای بزرگ
مساعد
ساختند و
ارگانهای
دفاعی را بی
سرپرست و
بعداً هم
دستور دادند
و نامه
فرستاند تا
مطابق متن و
طرحهای
معامله گری
شان سلاح و
مهمات به
دشمن تسلیم
داده شود و
خود شان در
آخرین
مرحلهء
جفاکاری با
صفوف حزب، نیروی
متلاشی شده،
نیم جان و
صادق حزب را،
کارمندان
حزبی و دولتی
حاکمیت حزب و
دولت
دموکراتیک
را دو دسته به
رهبران به
اصطلاح «جهادی»
و به پاکستانیها
تسلیم دادند
و خود شان با
فامیلهای
خود با تضمین
همین دشمنان
سوگند
خوردهء مردم
ما به کشورهای
غربی فرار
کردند و یا هم
با تضمین مدتی
هم از نام حزب
و صفوف پاک و
ساده برای
رهبرشدن و
ادامهء زنده
گی سوء
استفاده
کردند، که
آنهم به ریختن
خون صدها رفیق
حزبی ما در
مکروریان
اول و تهیهء
مسکن خیرخانه
منجر شد.
رفقای
گرامی!
خیانت،
تجارت سیاسی،
معامله گریها
و سربازگیریها
هنوز هم
متأسفانه
ادامه دارد و
چیزیکه برای
ما صفوف هوشیار
و آگاه سوال
برانگیز است
این است، که این
به اصطلاح
رهبران!
معامله گر
توان، انرژی
و صلاحیت؟
معامله گری و
تفاهم؟ را با
«حزب وحدت
اسلامی»، «حزب
اسلامی»، «جمعیت
اسلامی» وغیره
دارند، که
زمانی خود
شان آنها را
اشرار، ضد
انقلاب،
وطنفروش، آدم
کش، قطاع
الطریق و
باندهای جنایتکار
می نامیدند و
فریاد میزدند،
اما امروز
برعکس خود
شان در زد و
بند، سازش و
معامله با
آنها هستند و
در میان خود
به چندین
فرکسیون و
جزایر تقسیم
شده اند و
قدرت تفاهم
با یک دیگر
خود را
ندارند و هم
نمیخواهند و
بعد از مرگِ
هر رهبر! خواب
رهبر! شدن را می
بینند و به
جان یکدیگر می
افتند و چه
اتهامات و
بدگوییها که
به آدرس همدیگر
خود نمیفرستند.
ادامه
دارد
برگرفته
از سایت «اصالت»
هوشدار به
تمام اعضای
پُر افتخار
ح.د.خ.ا. !
نویسنده
: خ. نوید
تجارت
و خیانت به
صدها هزار
عضو سابق
ح.د.خ.ا و شهیدان
گلگون کفن و
رفته گان این
حزب !
رفقا،
همرزمان !
امروز
یکشنبه تاریخ
17 دسامبر سال 2006
میلادی، طبق
معمول به سایتهای
افغانی
انترنیتی مراجعه
کردم، که
تصادفاً
چشمم به مطلب
در سایت «مشعل»
تحت عنوان
«محفل بخاطر یاد
و بود از زنده یاد
محمود بریالی
و اظهار خیر
مقدم به هیأتیکه
بخاطر خاک
سپاری وی به
کابل،
افغانستان
مسافرت کرده
است»، افتاد و
برای من نیز
جالب بود و
علاقه گرفتم
آن را مطالعه
کنم چون چند
روز قبل
جنازهء
محترم محمود
بریالی
برادر
آموزگار و
رهبر بزرگ ما
ببرک کارمل
را در ترکیب هیئتِ
جهت به
خاکسپاری به
کشور
دوستداشتنی
ما
افغانستان
انتقال
دادند.
هنوز
تازه مصروف
مطالعه
بودم، که در
سطر سوم چنین
خواندم : «...،
محفلی از سوی
جناب حاجی
محمد محقق رهبر
حزب وحدت
مردم
افغانستان و
وكیل در
پارلمان، از
ساعت سه تا شش
عصر، در
تالار بالروم
هوتل انتر
كانتینتال
کابل،
برگزارشده
بود.»
بلی،
رفیق عزیز!
تو
گویی دنیا
بالایم تاریک
شد و مات و
مبهوت شدم. چه یک
افتضای
[افتضاح؟] ! چه یک
رسوایی! از
خود بیخود
شدم. سراپایم به
لرزیدن شروع
کرد. فکر کردم
خواب میبینم.
اما، نی،
خواب نبود، این
یک حقیقت بود
و حقیقت است.
شوربختانه این
ما هستیم که
به خواب عمیق
غفلت
فرورفته ایم
و هنوز هم بیدار
نشده ایم و
تکان نخورده
ایم.
رفقا
!
لُطفاً
بیدار شوید! اینها
دارند بالای
ما تجارت سیاسی
میکنند. با خاینین
هیچ گاهی در یک
راه نروید! اینها
به آرمانهای
مقدس حزب
پُرافتخار
ما ح.د.خ.ا.، شهیدان
گلگونکفن
فامیلهای ما
و شما و مردم
عادی کشور
ما، که جانهای
شیرین و زنده
گی شان را در
صفوف قوای
مسلح کشور ما
به خاطر دفاع
از نوامیس ملی
و تمامیت ارضی
کشور ما قربان
کرده اند و در
برابر همین
دشمنان
سوگند
خوردهء مردم
و کشور ما، که
عبارت از همین
تنظیمهای به
اصطلاح «جهادی!»
هفتگانه و
هشتگانه
مستقر در
پاکستان و ایران،
که علیه ملت
ما، مردم ما،
حزب ما و حاکمیت
ما به دستور بیگانه
گان سلاح و
تفنگ به دست
گرفته بودند
و میجنگیدند،
و ما هم از
کشور خود،
مردم خود،
حزب خود، حاکمیت
خود دفاع میکردیم،
که سرکردهء یکی
از همین
باندهای
مخرب و آدم
کُش هم «جناب
حاجی محمد
محقق! رهبر
حزب وحدت
مردم
افغانستان و
وكیل در
پارلمان،...» میباشد
که ازاعضای هیأت
تشیع جنازه
كه از خارج به
افغانستان
مسافرت کرده
اند، محفلی
از سوی ایشان،
از ساعت سه تا
شش عصر، در
تالار
بالروم هوتل
انتر كانتینتال
کابل،
برگزارشده
بود.
رفقا!
شما به باریکی
مسأله و
موضوع
لُطفاً دقت
کنید. در
گزارش سایت
«مشعل» آمده
است : «...درپایان،
اسد الله
كشمند عضوهیأت،
به نمایندگی
از دوستان
همراه از
دعوت آقای
محمد محقق و
برگزاری
محفل، قدر
دانی نمود و
از بزرگداشت
نسبت به شخصیت
زنده یاد
محمود بریالی
و پزیرایی
ازهیأت
سپاسگزاری
ابراز داشت».
حالا شما خود
برای یک لحظه
خوب فکر کنید
و لُطفاً
تعمُق کنید! کی
از کی پذیرایی
کرد و کی از کی
قدردانی و
سپاسگذاری
کرد ؟؟؟ چرا؟
رفقای
عزیز! آگاهان
سیاسی امور!
لُطفاً سکوت
نکنید. از کجا
معلوم که
جناب آقای
محمد محقق به
دستور نخست
وزیر پیشین، یکتن
از
اساسگذاران
جنبش چپ! در
افغانستان، یک
پرچمدار!،
عضو سابق بیروی
سیاسی ح.د.خ.ا.،
محترم
سلطانعلی
کشتمند بر
اساس زد و
بندهای پنهانی
که از گذشته
های دور با وی
داشتند و
حالا هم
دارند، این
پذیرایی را
سازمان داده
باشند؟؟؟ این
تشتِ رسوایی
بار اول نیست
که میشیکند!!!
به
هر صورت. این
مطلب را که من
نوشتم فقط
دادن یک چراغ
نارنجی و حتی
دادن یک چراغ
سرخ به تمام
رفقای
متعهد،
وفادار، با ایمان
و معتقد به چپ
و مبارزهء
دادخواهانه
به خاطر انسان
زحمتکش میباشد!!!
رفقا
! با ما و شما خیانت
کرده اند و
دارند خیانت
هم میکنند! من
ایمان دارم
که بیشتر از این
بالای
سرنوشت ما و
سرنوشت کشور
و مردم ما بازی
کرده و تجارت
کرده نمیتوانند!!!
لُطفاً هوشیار
و بیدار باشید!
فریب یک
تعدادِ از
رهبران خاین
را نخورید. فریب
سازمان به
اصطلاح «نهضت
فراگیر
دموكراسی و
ترقی
افغانستان»
را نخورید.
آزموده را
آزمودن خطا
است !!!
معامله
گران را
شناسایی کنید
و هر چه زودتر
افشأ و رسوا
کنید. از
امکاناتِ
محدود خود
استفاده کنید
و دست به قلم
ببرید و از
آرمانهای
مقدس تان و از
مردم تان
دفاع کنید.
چشم اُمید
مردم مظلوم
ما به طرف ما و
شما که قشر
آگاه و روشنفکر
مترقی
کشورهستیم میباشد.
زنده
باد مردم
زحمتکش
افغانستان
مرگ
بر معامله
گران و
دشمنان جنبش
چپ مترقی
متن
منتشره را در
سایت «مشعل»!!!
لُطفاً
مطالعه کنید :
اینجانب
ازجمله کسانی
هستم که از
همان روزهای
اول گشایش سایت
های انترنیتی
افغانی اگر
با مشی نشراتی
انها موافق
باشم و یا
نباشم
روزانه سری
به این سایت
ها میزنم و
مطالب جالب و
نا جالب را به
خوانش میگیرم
تا به
معلومات
اندک ام یک
مقدار بی
افزایم.
خوشبختانه
سایت های
فراوانی
وجود دارند
که مطالب
جالب و
خواندنی به
نشر میرسانند
و مصروفیت
سالمی برای
خواننده گان
شان ایجاد میکنند.
سایت
اخبار
افغانستان
هم تا چندی
قبل از نظر من
در ردیف همین
سایت ها قرار
داشت ولی در این
روز ها
متأسفانه با
مسایلی
برخوردم که
در جدیت این
سایت شک و تردید
پیدا کردم.
موضوع از این
قرار است:
به
تاریخ 28-11-2006
جملهء درشتی
را دیدم به این
شرح :
سکوت
شرم آور و ننگین
سایت نهضت آینده
در مورد دهمین
سالروز
درگذشت ببرک
کارمل رهبر
زحمتکشان افغانستان.
سایت
های قدر شناس
... فریاد، مهر،
مشعل ... اما بتاریخ
1-12-2006 در سالروز
وفات مرحوم
ببرک کارمل
همین سایت
نوشت که : سایت
های قدر شناس
و با سپاس که
از دهمین
سالگرد وفات
ببرک کارمل
با جرئت و
شهامت یاد
مکنند – فریاد،
آینده، مهر،
مشعل... سوال ایجاد
میشود آیا
دوستانی که
اخبار
افغانستان
را گرداننده
گی میکنند
واقعاً جدی می
اندیشند و یا
انترنیت را
وسیله قرار
داده میخواهند
با بازی کردن
توسط کلمات
روز شانرا
بگذرانند. در
غیر آن چطور
ممکن است که یک
سایت انترنتی
یک روز شرم
آور و ننگین
باشد و روز دیگر
قدر شناس و با
سپاس؟
چه
بیان گمراه
کننده یی.
آنچه
به یاد بود از
دهمین
سالروز وفات
مرحوم ببرک
کارمل
ارتباط میگیرد
به نظر
نگارنده یک
تعداد سایت
ها با راه
اندازی غوغای
انترنیتی و
نشر پیهم
حرفهای
تکراری
خواستند تا
از این رویداد
سؤ استفادهء
سیاسی نمایند.
این حرکت به هیچوجه
نه به نفع
بزرگذاشت از
شخصیت زنده یاد
ببرک کارمل
انجامید و نه
کاری را در
جهت بسیج
اعضای سابق
حزب طوریکه
آنها ادعا میکردند
انجام داد.
بهتر بود تا
به جای راه
اندازی غوغای
بی هدف انترنیتی،
سازمان دهی
تدویر محفلی
در روز وفات
آن مرحوم رویدست
گرفته میشد
تا از این رویداد
گرامیداشت
شایسته به
عمل می آمد. من
اعلامیه نهضت
آینده
افغانستان
را بمناسبت
بزرگذاشت از
دهمین
سالروز وفات
مرحوم ببرک
کارمل در روز
وفات ایشان
به مراتب
پسندیده تر و
مطلوبتر از
آنچه یافتم
که سایت های
انترنتی
پندار، نگار
و دیگران
انجام داده
اند.
به
تاریخ 14-12-2006
اطلاعیهء در
اخبار
افغانستان
خواندم که «جلسهء
کاری به
منظور تدویر
پلنوم وسیع
شورای مرکزی
و یا کنفرانس
سوم نهضت آینده
افغانستان ...»
در پالتاک دایر
میشود. به
خاطر
علاقمندی که
به مسایل سیاسی
افغانستان
به خصوص جنبش
چپ کشور دارم
به سایت آینده
مراجعه کردم
تا شود که
معلومات بیشتر
در این باره
بدست آورم ولی
در سایت آینده
از این اطلاع
خبری نبود.
سه
روز بعد بار دیگر
در سایت
اخبار
افغانستان
در مطلب
مرموزی
«دموکراسی در
گروهک نهضت آینده
افغانستان»
اعلان شد که
محترم
عبدالله نایبی
از اشتراک
تعدادی از
اعضای شورای
مرکزی نهضت آینده
در این جلسه
جلوگیری کرد.
از
خود سوال
کردم که اگر این
جلسه را نهضت
آینده
افغانستان
دایر میکند
پس چطور رییس
آن از اشتراک
اعضای شواری
مرکزی در
جلسه جلوگیری
میکند؟ و اگر
جلسه را سایت
اخبار
افغانستان
دایر میکند
تدویر جلسات
نهضت آینده
چه ربطی به سایت
اخبار
افغانستان
دارد زیرا این
سایت که
ارگان نشراتی
نهضت آینده نیست.
از جانب دیگر
اگر سایت
اخبار
افغانستان میخواهد
محفل نظر
خواهی در
مورد احزاب و
سازمانهای دیگر
در پالتاک خویش
برگذار نماید
چرا در اعلامیه
اش به این
مطلب صراحت
نمی دهد؟
سوال
برانگیزتر اینکه
سایت اخبار
افغانستان
تصمیم دارد
در مورد نهضت
آینده
افغانستان
که حتماً برایش
با اهمیت است
جلسهء
پالتاکی دایرنماید
و بعداً این
سازمان را
گروهک میخواند.
آیا
خوانندهء
محترم از این
برخورد
متناقض چیزی
می فهمید؟
من
که نفهمیدم.
موضوع
دیگری که به
نظرم جالب
آمد نشر
جملهء با
سرخط «طنزسیاسی
هفته» بود. در
ابتداء فکر
کردم که کسی
از قلم به
دستان سایت
اخبار
افغانستان
در مورد نهضت
آینده طنزسیاسی
یی نوشته است
که امر رایج و
معمول در وسایل
اطلاعات جمعی
است و با
علاقمندی
آنرا کلیک
نمودم تا طنز
را بخوانم،
اما همین که
صفحه باز شد
با تعجب طرح
برنامهء حزب
مردم
افغانستان
را که نهضت آینده
پیشکش کرده
است دیدم.
در
نگاه اول
تصور کردم شاید
اشتباه تخنیکی
باشد اما
بعداً متوجه
شدم که نویسندهء
طنز یا بهتر
بگویم مسؤول
سایت اخبار
افغانستان
جناب محترم
دوکتورسلیم
مجاز، صاف و
ساده نهضت آینده
را به تمسخر
گرفته و
برنامهء
مطروحهء این
سازمان را که
به نظر
نگارنده یک
سند سیاسی
است صفحهء از
مجلهء «شوخک»
پنداشته
است، کاری که
در چهارچوب
اخلاق و
نزاکت سیاسی
ژورنالیستی
نمی گنجد.
گذشته
از آن سایت
اخبار
افغانستان
از یکطرف
آثار مارکس،
انگلس،
پلخانف، و دیگر
اندیشمندان
و متفکرین
جنبش چپ را
منتشر میسازد
و از جانب دیگر
با نشر مطالب
مهمل و بی معنی
به نیرو های
چپ اندیش
افغان بی
حرمتی میکند.
خواننده
محترم! شما چنین
برخورد را
درک میکنید؟
من که نکردم.
در
مورد تدویر
کنگرهء حزب
مردم
افغانستان
که طنز نویس
محترم 62 سال
بعد آنرا در
کرهء مریخ پیشبینی
کرده اند باید
عرض کنم که
بهتراست یک
حزب و یا
سازمان سیاسی
کنگرهء مؤسس
خویش را با
تدابیر و
اقدامات سنجیده
شده و موثر صد
سال بعد در«ISS
ــ دستگاه
فضای بین
المللی» دایر
کند از اینکه
امروز با
عجله و
شتابزده گی
به طرف وزارت
عدلیهء جهادی
جمهوری
اسلامی
افغانستان
برود، توبه و
استغفارکند،
به اندیشه و
گذشته لعنت
بفرستد و به
لطف و مرحمت
دولت جمهوری
اسلامی جهادی
جواز فعالیت
بگیرد. ما را
از چنین
احزاب تیر.
سایت
اخبار
افغانستان
به این هم
بسنده نکرده
دست به مسخ
نوشته های
ارسال شده میزند،
چنانچه دوست
محترمی به
اسم اسدالله
زمری نامه
سرگشاده یی
تحت عنوان «به
سایت وزین آینده»
به اخبار
افغانستان
فرستاده که
خلاف خواست
نویسنده با
عنوان غرض
آلودی «نامه
سرگشاده
اسدالله زمری
به گروهک
نهضت آینده
افغانستان»
نشرشده است.
متعاقباً
در سایت
انترنیتی
نهضت آینده
افغانستان ایمیلی
را خواندم که
محترم
اسدالله زمری
علیه این جعل
کاری به حق
اعتراض کرده
است. با وجود اینکه
این ایمیل
برای محترم
سلیم مجاز نیز
فرستاده شده
است، ایشان
از نشر آن در
سایت خویش
اباء ورزیده
اند. در باره
نامه محترم
اسدالله زمری
چون در همین
سایت مورد
بحث به نشر رسیده
بعداً
مختصرا صحبت
خواهم کرد.
وقتی
شوخی های بچه
گانه یی سایت
اخبار
افغانستان
را به آدرس
نهضت آینده
مطالعه کردم
در انتظار
عکس العمل از
سوی آن
سازمان بودم
ولی طوریکه دیده
میشود نهضت آینده
خاموشی را
ارجحیت داده
و نخواسته
خود را مصروف
مسایل خورد و
کوچک نماید
که به پندار
بنده کار
معقولی است.
در
این روزها سایت
مذکور خبر ایجاد
«گروه فشار» بر
افراد و نیرو
هایی که در
راه احیاء
مجدد یک حزب نیرومند
چپ در
افغانستان
سنگ اندازی میکند
را «مژده» داد.
مبارک باشد.
به
همه معلوم
است که ایجاد
و احیاء حزب سیاسی
چه راست باشد
چه چپ نیاز به یک
پروسه دارد
تا افرادی معتقد
به اندیشه و یا
مکتب سیاسی
خاصی گرد هم آیند
و حزب مورد
نظر را احیاء
و یا ایجاد
نمایند.
در
کجای دنیا دیده
شده که یک حزب
سیاسی واقعی
به وسیله
فشار ایجاد
شده باشد یا
سایت
اخبارافغانستان
میخواهد
انصار حزب
الله ایران
را که به گروه
فشارمعروف
است به اروپا
بیاورد و
توسط آنها
حزب چپ افغانی
را ایجاد نماید.
چون
این طرح را غیرجدی
و مضحک میدانم
از تبصرهء بیشتر
خودداری میورزم.
طبق
معلومات
نگارنده
مسولیت
گرداننده گی
سایت اخبار
افغانستان
را محترم
محمد سلیم
مجاز که در
بالا هم از ایشان
نام برده شد
به دوش دارد.
گرچه من شناختی
با موصوف
ندارم ولی
قرار اطلاع ایشان
یکی از تحصیل
کرده گان خوب
کشور ما اند
که در گذشته
در افغانستان
پست های حساس
حزبی و دولتی
داشته و در
دانشگاه های
کشور هم
رسالت
پرافتخار
استادی را
انجام داده
است.
پس
به خود اجازه
میدهم سوال
کنم که چطوریک
شخص دارای
سابقه و
تجارب هنگفت
علمی و سیاسی
که اصول کار و
فعالیت
ژورنالیستی
را به خوبی میداند
توقع
خواننده گان
را در قبال کیفیت،
مبرمیت، جدیت
و محتوای
مطالب به باد
استهزا
گرفته به نشر
مسایلی میپردازد
که ارزش سایت
را تا سطح یک
پوستر بازاری
پایین میاورد.
امیدوارم
محترم داکتر
سلیم مجاز
پاسخی به این
سوال داشته
باشد.
اکنون
نظرم را در
مورد نامه ای
سرگشاده ای
محترم
اسدالله زمری
مختصراًً
ابراز میدارم.
خواهشمندم
تا به جای
جواب نهضت آینده
افغانستان
تلقی نشود.
چون من عضویت
آن حزب را
ندارم.
مرگ
هر انسان
تألم آور است
اگر این
انسان شخصیتی
نامور و آشنا
باشد و یا یکی
از هزارانیکه
زنده گی خود
را در راه
آرمان انسانی
قربان کرده
است.
وقتی
هزاران فدایی
حزب در
سنگرهای
دفاع از وطن
جان می
سپردند،
ناموران حزب
به کشاکش
قدرت رفتند و
رسالت را
فراموش کرده
و هرآنچه تا
آنوقت اندیشه
چپ و
دادخواهانه
به حساب میرفت
راهی باتلاق
نمودند. حتی
تعدادی از
آنها در
مهاجرت هم به
جای اینکه از
اشتباهات
گذشته درسی
اموخته و
صادقانه در
جهت احیاء
جنبش چپ به
مفهوم واقعی
کلمه و نه به
خاطر عوام فریبی
جد و جهد نمایند
دست به ایجاد
حلقات و گروه
ها زدند،
آنها را با
تشکل های
داخلی (داخل
کشور) وصل
کردند و نام
شانرا چپ
گذاشتند. در
حالیکه از
اندیشه های
چپ واقعی که
همانا
مبارزه
بخاطر
ارمانهای
توده های
زحمتکش کشور
است اثری به
ملاحظه نمی
رسد و تشکل های
داخلی آنها
با ظاهر فریبی
های اسلام
مأبانه قیافه
ملی مذهبی
گرفته اند تا
مورد تأیید
ارتجاع جهادی
قرار گیرند.
ایا
این کار
ادامه
معامله با
آرمانهای
هزاران شهید
حزب ما که به
سقوط حاکمیت
و فروپاشی
حزب انجامید
نیست؟
ایا
این ناموران
حزب نبودند
که با بیانات
انقلابی و
آتشین شان
هزاران حزبی
را به قصاب
گاه های جهادی
میفرستادند
ولی امروز در
سفره شان در بالروم
هوتل
انترکانتی
ننتال می نشینند
و هفت میوه میخورند.
کجای
این عمل به چپ
اندیشی میماند؟
از
جانب دیگر
اشتراک در
مراسم وداع یا
فاتحه فوت
شده گان
کارشخصی هر
انسان است و
اگر فرض کنیم
فوت شده یک
شخصیت سیاسی
باشد و مراسم
به یک گردهم ایی
سیاسی مبدل
شود آنها ییکه
با متوفی
اختلاف نظر سیاسی
داشتند حق
انتخاب را
دارند که در
چنین مراسم
اشتراک کنند
و یا نه. فکر میکنم
در چنین
موارد نیازی
به گلایه
وجود ندارد.
به
تصور من
احتمالاً
عدم اشتراک
نهضت آینده
در مراسم
وداعیه
مرحوم محود
بریالی ناشی
از همین
مساله بوده
باشد چون از
نظر نهضت اینده
تا جاییکه من
نشرات هر دو
سازمان را
خوانده ام،
نهضت فراگیر
ترقی و
دموکراسی که
مرحوم محمود
بریالی از بنیان
گذاران شاخه
اروپایی ان
بود پیرو اندیشه
های چپ متکی
به جهان بینی
زحمتکشان
نبوده بلکه
تنها در
اظهارات
اعضایش چپ
گفته میشود.
توجه
کنید که هیات
نهضت فراگیر
ترقی و
دموکراسی که
جنازه ای
مرحوم محمود
بریالی را به
کابل همراهی
کرد مطابق
گذارش سایت
انترنیتی
مشعل در ضیافتی
اشتراک نمود
که حزب وحدت
اسلامی حاجی
محمد محقق به
افتخارش در
بالروم هوتل
انترکانتی
ننتال ترتیب
داده بود. پرسیده
میشود که هیات
یک سازمان «چپ»
چه چیز را در ضیافت
یک تنظیم جنایت
کار جهادی گم
کرده است؟
اسدالله
کشتمند نماینده
سازمان «چپ» و
جنگسالار
جهادی حاجی
محمد محقق چه
وجه مشترکی
دارند که
کنار یک میز می
آیند و بیانات
سپاس و
قدردانی
تبادله میکنند؟
آیا
این عمل توهین
به روح شهدای
حزب ما و
اهانت به اندیشه
و جنبش چپ نیست؟
بدون
شک که چنین
است. این ها
همان چپ نما
های بازیگر
اند که یکبار
با سرنوشت
هزاران حزبی
پاکمنش بازی
کرده، حزب را
به کام تباهی
فرستادند و
هنوز هم
مزبوحانه در
تلاش اند تا احساس
آنها را به
بازی گرفته
عطش خود خواهی
ها و جاه طلبی های
خود را فرو
نشانند.
وقت
آن رسیده که
آنانیکه به
اندیشه های
چپ و آرمانهای
زحمتکشان
باور و
اعتقاد
دارند با چنین
قضایا بر
خورد هوشیارانه
نموده فریب
کسانی را که
در اروپا چپ
اند و در کابل
هم سفرهء
مجاهد، در
اروپا
انقلابی اند
و در کابل صوفی،
نخورند و
اجازه ندهند
که با نام و
اندیشهء شان
معامله و چال
روی های سیاسی
صورت گیرد.
شما
محترم
اسدالله زمری
که به حرکت های
چپی و
دموکراتیک
به دیدهء قدر
و احترام مینگرید،
احساس پاک
دارید ولی
هستند کسانیکه
چپ گونه حرف میزنند
تا از جانب من
و شما کسب
احترام کنند
ولی در میدان
عمل کاری میکنند
که موجب
شرمساری خود
و دیگران میگردند.
لذا وظیفهء
ما است که چنین
فرصت را به
آنان ندهیم.
امیداوارم
کمی به قناعت
شما پرداخته
باشم.
در
اخیر برای
شما توفیق مزید
آرزو میکنم و
از مسول سایت
اخبار
افغانستان
خواهشمندم
تا در جهت
اعادهء
اعتبار قبلی
اش سعی و تلاش
بخرچ دهد.
در آستانهء
سال نو 2007
ميلادی،
شماری از
رهروان راه
ترقی و عدالت
اجتماعی که
از وضعيت نا
به سامان
جنبش بحران
زدهء چپ کشور
رنج ميبرند،
به اين تصميم
رسيدند که يک
انجمن «جانبدار» و «غيروابسته» را ايجاد
کنند.
هدف اصلی و
اساسی اين
انجمن عبارت
است از کوشش و
تلاش برای نزديک
ساختن
رهروانپراگندهء
جنبش چپ کشور
با همديگر و
رسيدن به تشريک
مساعی بين
آنها. منظور
از رهروان
جنبش چپ
همانا احزاب،
سازمانها و
افراد غير
متشکل
ميباشند که خواهان
ترقی و عدالت
اجتماعی
هستند.
بايد در
همينجا
توضيح داده
شود که چگونه
انجمن ما
ميتواند
همزمان «جانبدار» و «غير
وابسته» باشد؟
1
ــ
«جانبدار» به اين
مفهوم که ما
خواهان ترقی
و عدالت
اجتماعی
هستيم و به
همين دليل
جانبدار ِ
تمام افراد، گروهها،
سازمانها و
احزابی
ميباشيم که
به شکلی از
اشکال عين
اهداف را در
برابر خود
قرار داده و
برای رسيدن
به آن گام
برميدارند.
«جانبداری» ما از
آرمانهای
ترقی و عدالت
اجتماعی
خدشه ناپذير
است و به معنی
دقيق کلمه
مفهوم «مخالفت» و «ضديت» با نظريات و
آرمانهای
قهقرايی و
بيعدالتی را
نيز در خود
دارد.
ولی در همين
جا بايد تذکر
داد که «مخالفت» و «ضديت» ما متوجه
اعمال
نيروهای
قهقرايی ميباشد
نه متوجه
افراد شرکت
کننده در اين
پروسه. همانطوريکه
آنها حق
فعاليت
اجتماعی را
دارند، ولو
اينکه ما نه
تنها از اين
نوع فعاليتهای
آنها
پشتيبانی
نميکنيم،
بلکه برضد
اين اعمال و
فعاليتهای
شان در چوکات
قوانين به
مبارزه
ميپردازيم،
آنها نيز حق
دارند در
چوکات قانون
عليهء
انديشه ها و
فعاليتهای
ما مبارزهء
قانونی کنند.
و درست به
همين دليل
است که ما از
گروه ها و
سازمانهايی
که دشمنی های
شخصی و گروهی
را دامن
ميزنند؛ اعم
از خصومتهای
قومی، زبانی،
مذهبی و غيره
را انتقاد
خواهيم کرد
ولو اين
افراد، سازمانها
يا احزاب،
خود را چپ نيز
قلمداد کنند.
2 ــ
«غيروابسته» به اين
مفهوم که ما
وابسته به
هيچ يک از
سازمانها و
احزاب
نيستيم و از
هيچ کدام از
آنها پيروی
نميکنيم. به
بيان ديگر «جانبداری» ما از
نيروهای
مترقی به معنی
«جانبداری» از
موضعگيريها،
اقدامات و
تبليغات
نفاق افگنانه،
بلند پروازی،
خود محوربينی
و انحصار طلبی
هيچ يک از
افراد،
گروهها و
سازمانهای
چپ و چپ نما
نبوده،
برعکس کوشش و
تلاش ما در جهت
جلوگيری از
همچو
اقدامات منفی
و تشويق آنها
به همگرايی،
تشريک مساعی،
همکاری،
ايتلاف،
وحدت سازمانی
و ايجاد
جبههء متحد
نيروهای چپ
ميباشد.
واضح است که
فعاليت
انجمن ما اگر
در آغاز کم
تاثير باشد
که هست، رفته
رفته بر همه
نيروهای چپ
اعم از
احزاب،
سازمانها و
افراد اثر
خواهد گذاشت
زيرا هر عمل
يا کنش موجب
عکس العمل يا
واکنش ميشود
و عرصهء
فعاليتهای
اجتماعی از
اين قاعده
مستثنی بوده
نميتواند. به
بيان ديگر
تمام افراد،
سازمانها،
احزاب و
رسانه ها
شامل روند
کنش و واکنش
متقابل
هستند يعنی
بالای
همديگر قوه
يا فشار وارد
ميکنند و از
فشار های
ديگران
متاثر
ميشوند.
بنابراين
تصادفی نبود
که ما اين نام
با مسما را
برگزيديم و
اين «انجمن»
مؤقت را به
نام «گروه
فشار» ياد
ميکنيم.
ما
که در حال
حاضر گروه
کوچکی به
شمار می
آييم،
ميخواهيم با
استفاده از
سايت
انترنيتی
نظريات و
انديشه های
خود و ديگر
دوستان و
رفقا را در
اين راستا به
نشر برسانيم.
ما به تدريج
به مسايلی
خواهيم
پرداخت که
رهروان جنبش
مترقی و
دادخواهانه
را با هم
نزديک
بسازند. در
نخستين پيام
خود چند نکته
را به شکل
سوال مطرح
ميکنيم :
سوال اول ــ آيا
حوادث کشور
ما در دههء 60
ميلادی و پس
از آن تا
امروز برای
ما يک واقعيت
را به اثبات
نرسانيده
است که نبود و
يا کمبود يک
نيروی سياسی
نسبتاً
پرنفوذ به
اصطلاح
ميانه و
معتدل، يکی
از عمده ترين
علل سراشيب
شدن کشور به
کام فاجعه
بود؟
اين سوال را
ناگذيريم
اندکی
بشگافيم.
ميدانيم که
در سالهای 60
ميلادی
قانون احزاب
و سازمانهای
سياسی به
تصويب رسيد
ولی از جانب پادشاه
توشيح نشد. و
ميدانيم که
از همان آغاز اعلام
دموکراسی تا
تصويب قانون
احزاب،
نيروهای
دادخواه
(نيروهای چپ) و
همچنان
نيروهای
قهقرايی و
ارتجاعی
(نيروهای
راست) عملاً
تشکل های
سازمانی خود
را ايجاد
کرده بودند و
تا حدودی به
نيروهای
سياسی تبديل
شده بودند. و
همان بود که
در چند دهه پس
از آن و حتی تا
کنون به نوبت
يعنی اول
نيروهای چپ و
سپس نيروهای
راستگرا بر
افغانستان
مسلط شدند و
خبری از نيروی
متوسط نبود.
چرا چنين
شد؟ بدون
ناديده
گرفتن
فعاليتهای
گروه ها و
حلقه های کم
نفوذ به
اصطلاح وسط
(نه راست و نه
چپ) که در آن زمان
به ميان آمده
بودند و
ميخواستند
پس از توشيح
قانون
احزاب، تشکل
های خود را
بسط و توسعه
دهند، مايوس
شدند و دست از فعاليت
برداشتند.
بنابراين
ميتوان به
صراحت ادعا
کرد که نيروی
ميانه در
کشور ما نطفه
نزد و تا
حوادث
سپتمبر 2001 خبری
از نيروی
معتدل در
جامعهء افغانی
نبود.
پس از تفصيل
بالا، سوال
را با عبارات
ديگری مطرح
ميکنيم.
ــ آيا اگر
نيروی سومی
نسبتاً
نيرومند
وجود
ميداشت،
قيام
مسلحانهء
ثور صورت
ميگرفت يا
خير؟
ــ اگر پاسخ
به سوال بالا
آری باشد،
آيا در آن
صورت سيستم
تک حزبی
يگانه راه
انکشاف
حوادث
ميبود؟
ــ و در همين
رابطه سوال
ديگری مطرح
ميشود که اگر
نيروی متوسط
يا ميانه يا
معتدل
نسبتاً قوی
وجود
ميداشت، آيا
نميشد که
سياست مشهور
مصالحهء ملی
به ثمر
بنشيند و کار
به فاجعهء
ثور دوم نکشد
و پس از آن
اليگارشی
طالبی
برقرار
نگردد؟
سوال ديگری
که مطرح
ميشود با سوال اول به کلی بی
ارتباط نيست.
سوال دوم ــ آيا
معقول و به جا
است که کدام
سازمان اجتماعی
که خود را
متعلق به
خانوادهء چپ
ميداند و تا کنون
غير از
بازنگاری
اهداف عام
دادخواهانه
و پخش
دوبارهء
آنها هنوز
کار ديگری را
انجام نداده
باشد (ناگفته
نماند که در
آرشيف
جنبشهای چپ
جهانی اين
اهداف عام به
تفصيل و در
زبانهای
مختلف وجود
دارد و ترجمه
کردن آنها و
يا بازنگاری
کردن آنها
هيچکس را
تيوريسن
نميسازد)،
بدون اينکه
مورد حمله از
جانب يک حزب
سياسی قرار
گرفته باشد
که در شرايط
پيچيدهء
کشور فعاليت
خود را آغاز
کرده است، به
اين حزب يورش
ببرد و حمله
کند و آن حزب
را متهم به
وابسته بودن
به سازمانهای
امپرياليستی
نمايد و آنهم
از طريق يک
نامهء به
اصطلاح رسيده
از کابل که
نام و هويت
نگارندهء آن
نيز مخفی باقی
ميماند؟
اين سوال را
نيز اندکی
بايد شگافت و
از يک زاويهء
ديگر نيز
مطرح کرد.
فرض
کنيم که حزبی
که اعضای آن
در شرايط
پيچيدهء
کشور ثبت نام
کرده اند و تعداد
شان دهها يا
صدها مرتبه
بيشتر از
سازمانهای
به اصطلاح
«انترنيتی»
ميباشد،
ادعای چپ
بودن را هم
نداشته
باشد، آيا
اين حمله از جانب
يک سازمان
«انترنيتی» به
آن حزب
راجستر شدهء
داخل کشور که
اگر چپ نباشد،
معتدل که در
هر صورتش
هست، تيشه
زدن به ريشه
های نهال
نورس آن نيروی
سومی نيست که
بايد در هر
جامعه وجود
داشته باشد؛
اگر قرار
باشد که
کشورما
دوباره به
کام فاجعه يی
بدتر از
گذشته
نيفتد؟
لطفاً در
رابطه با
سوالات مطرح
شده نظريات
تان را برای
نشر در اين
سايت
بفرستيد.
و لطفاً
شما نيز
سوالات ديگری
را مطرح
سازيد!
دريافت و
ارايهء پاسخ
های بايسته
به اين
سوالها و به
سوالهای
ديگری که
مطرح خواهند
شد، به گونه يی
در نزديک شدن
و همکاری بين
نيروهای چپ
کمک خواهند
کرد.